۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

گفتگوی جدید و خواندنی با حمید گودرزی

lحمید گودرزی بازیگر توانایی است كه از 30 سالگی به این حرفه رو آورده است. او در كنكور سال 74، در رشته دندانپزشكی قبول شد، پدر، مادر، دوستان و اقوام همه بر این تصور بودند كه او هفت سال دیگر دكتر دندانپزشك خواهد شد، ولی او پایش را در یك كفش كرد، كه می خواهم بازیگر شوم و سرانجام هم به این آرزویش رسید و پله پله مراحل ترقی را پیمود تا امروز، البته وی با اینكه محبوبیت و شهرت خود را از تلویزیون به دست آورد، اما در سال های اخیر یكباره به فعالیت های سینمایی رو آورد، پیشنهاد "علیرضا افخمی" به او برای حضور در "پنجمین خورشید" باعث شد كه حمید این بار "بله" بگوید و بازگشتی دوباره به تلویزیون داشته باشد.
گرچه در سال های گذشته او قرار بود در "او یك فرشته بود" و "زیرزمین"، هر دو به كارگردانی علیرضا افخمی حضور داشته باشد، اما این امر میسر نشد و اینك در رمضان سال 88، او با پنجمین خورشید آمده است. جا دارد از دوست خوبمان "شهرام زمانی" كه هماهنگی های لازم را برای این گفتگو انجام داد، تشكر كنیم.

بازگشت دوباره

حمید گودرزی در سریال هایی چون مسافری از هند، تب سرد و كمكم كن، خاطرات زیادی در ذهن بینندگان تلویزیون خلق كرد، اما به یكباره، تصمیم گرفت فعالیت در سینما را ادامه بدهد و حالا پس از گذشت 6 سال، دوباره ماه رمضان امسال با سریال پربیننده "پنجمین خورشید" به تلویزیون بازگشت. گودرزی می گوید: طی این سال ها پیشنهادهای زیاد تلویزیونی داشتم، كه بیشترشان هم مناسبتی و برای ماه رمضان بود، اما بنا به دلایلی این پیشنهادها را رد كردم، تا اینكه قسمت شد، امسال در خدمت مردم با بازی در یك مجموعه "ماورایی" به نام پنجمین خورشید حضور داشته باشم. طی این مدت سریال های ماه رمضان را دنبال می كردم، به خصوص كارهای "رضا عطاران" كه سریال های مفرحی بودند و همچنان سریال "میوه ممنوعه" كار حسن فتحی كه خیلی دیدنی بود. گودرزی می گوید: "البته قرار بود پس از "تب سرد" در سریال های "او یك فرشته بود" و "زیرزمین"، هر دو به كارگردانی علیرضا افخمی بازی كنم كه هر دو بار، این امر میسر نشد.
متن پنجمین خورشید

به علیرضا افخمی اعتماد دارم، او متن های خوبی را مقابل دوربین می برد، درست مانند كارهای گذشته اش، این داستان كسی را نصیحت نمی كند، البته لایه های معنوی و مذهبی دارد كه افخمی با ظرافت خاصی به بیان آن پرداخته است. این داستان پرمحتوا، عبرت آموز و البته تا حدی ماورایی است، اما نه به آن شكل كه در سال های اخیر در سریال ها مرسوم بوده و به دنبال برزخ و روح و ... باشد. اتفاقی است كه در این كره خاكی می افتد و یك انسان به زمانی دیگر منتقل می شود."محسن" نقش محوری را بازی می كند كه یك دوره 24 ساله را نشان می دهد، همان طور كه دیدید در این مجموعه من پسر خانواده ای هستم كه با مادر و خواهرش زندگی می كند و دچار مشكلات مادی است، این داستان مربوط به سال 1364 است. در ادامه می بینیم كه سن من تغییر نمی كند، اما در مورد بقیه بازیگران، 24 سال به سن و سالشان اضافه می شود.

كیش و مات

همزمان با اینكه علاقه مندان به هنر، حمید گودرزی را هر شب پس از افطار از شبكه سه می بینند، فیلم "كیش و مات" او روی اكران است، اگر این فیلم را ندیده اید، بخوانید كه داستان آن و نقش گودرزی در آن چیست.

گودرزی می گوید: نقش یك پسر بدشانس را بازی می كنم كه اگر دست به طلا هم بزند، خاكستر می شود! او یك روز تصمیم می گیرد خودكشی كند، اما موفق نمی شود و سر از بیمارستان درمی آورد، در آنجا یك خانم دكتر روان شناس (كه آن نقش را الناز شاكردوست بازی می كند) را به او معرفی می كنند، آن جوان بدشانس چند جلسه ای به مطب آن خانم دكتر می رود و این ارتباط باعث می شود كه آنان نسبت به هم علاقه مند شوند. خانم دكتر هم با كمك گودرزی در فیلم، از خجالت آنهایی كه می خواهند پول هایش را بالا بكشند، درمی آید. آدم بدهای فیلم، تیرشان به سنگ می خورد و آدم خوب های فیلم هم در نهایت با یكدیگر ازدواج می كنند. این داستان معمولا در میان تماشاگران جواب می دهد. چرا كه آنان پایان خوش را دوست دارند، ازدواج پسر فقیر با دختر پولدار و برعكس ...

خاطره ای از رمضان

آن زمانی كه "كمكم كن" پخش می شد با آن داستان جذابش، یكی از دوستانم، خواهرش را در بیمارستان خاتم الانبیا (ص) بستری كرده بود، از من خواست كه با حاضر شدن در بیمارستان به خواهرش روحیه بدهم. می خواستند خواهرش را عمل جراحی كنند، وقتی كه رفتم آنجا، همراهان دیگر بیماران، در بخش های مختلف بیمارستان می خواستند به عیادت بیمارانشان بروم، خاطره ای كه هیچ گاه از ذهنم پاك نمی شود. اینكه به بیمارستان ها و آسایشگاه ها سر بزنم، كاری است كه دوست دارم انجام و ادامه بدهم، امسال هم اگر فرصتی پیش بیاید این كار را انجام خواهم داد.

از دندانپزشكی تا بازیگری

حمید گودرزی از جمله بازیگران نسل جوان كشورمان است كه خیلی زود پله های ترقی را پیمود و توانست جزئی از نسل ستاره های دهه هشتاد سینمای ایران باشد. حمید گودرزی در سوم آذرماه سال 1356 به دنیا آمد و جالب اینكه با مادرش تنها 14 سال اختلاف سنی دارد. پدر او فرش فروش و مادرش خانه دار است، تنها خواهرش هم كه از حمید كوچك تر است، گرافیك خوانده. گودرزی دیپلم تجربی دارد، اما فارغ التحصیل دانشكده هنر و معماری است. گرچه حمید گودرزی در كنكور سال 74، در رشته دندانپزشكی قبول شد، اما از بس عاشق بازیگری بود، دندانپزشكی را رها كرد. او بزرگ شده میدان آرژانتین در تهران است و خاطرات زیادی دارد فكر می كنید، چه شد او به بازیگری رو آورد؟

او می گوید: "در خیابان الوند تهران، همان جایی كه شبكه دو واقع شده است، اتومبیل "بهروز بقایی" پنچر شد، به كمكش رفتم و اتومبیل او را هل دادم، همان جا از بقایی خواستم كه به من بگوید چگونه بازیگر شوم." او علاوه بر استعداد زیاد در بازیگری، صدای خوبی هم دارد و در اولین كارش "دانی و من" ترانه هم خواند، ضمن اینكه مدتی با گروه "سون" همكاری كرد. او علاوه بر بازیگری در بیزینس هم فعالیت دارد، در تجارت فرش و شكلات فعالیت می كند. بارها گفته اگر بازیگر نمی شد، شاید مربی فوتبال! رهبر اركستر یا دكتر می شد. حمید گودرزی به شدت به فوتبال علاقه دارد و در گفتگوهای مختلف بارها اعلام كرده كه طرفدار تیم استقلال است. گل كوچیكش هم زیاد بد نیست، اما می گوید: بازی ام بهتر از فوتبال است. گرچه باید اشاره كرد كه او به ورزش های بوكس، تنیس و بدنسازی نیز علاقه دارد. نكته خواندنی این است كه حمید گودرزی در سال 74 با كامبیز دیرباز و پرستو گلستانی هم دانشگاهی بوده و هر سه آنها نیز در دنیای هنر موفق شدند.

حمید گودرزی بیستم شهریورماه سال 1383، زمانی كه 27 ساله بود، پای سفره عقد نشست و زندگی مشترك خود را آغاز كرد. او در دوران كودكی پسر شیطانی بود، می گوید: "این خاطره هیچ گاه از خاطرم نمی رود، كلاس اول دبستان كه بودم، تمام كتاب هایم را به یك دوره گرد دادم و به جای آن، گوجه سبز گرفتم!" یكی دیگر از ویژگی های او این است كه كم مصاحبه می كند، می گوید: "باید چیزی برای گفتن داشته باشم تا مصاحبه كنم."

پنجمین خورشید و 22 قسمت

ابتدا قرار بود این مجموعه در 30 قسمت ساخته شود، اما كارگردان تشخیص داد تا كار را در 22 قسمت بسازد.
همكاری با سلوكی

از قبل با مهدی سلوكی در "تب سرد" همكاری داشته ام، ما دوستان خوبی هستیم و این دوستی باعث شد تا همكاری مان خوب از كار دربیاید، ضمن اینكه از حضور شهرام قائدی هم نباید بگذریم، دوست و همكار خوب من در این مجموعه ... و تمام عواملی كه برای این مجموعه زحمت كشیدند.
كار و زندگی دو مقوله جدا

اینكه در زمان مطرح شدن نامم در سینما ازدواج كردم، كمك زیادی به من كرد، گرچه این تاثیرگذاری به دو طرف و توافق هایی كه با هم دارند و قول و تعهدهای زن و شوهرها بستگی دارد. من در حال حاضر كار و زندگی را از هم جدا كرده ام. در اوایل ازدواج از آنجایی كه همسرم با فضای كار هنری من غریبه بود، كمك فكری نمی كرد، اما الان فیلم نامه را می خواند و نظراتش را به من انعكاس می دهد.

موسیقی تیتراژ

اینكه من روی تیتراژ بخوانم، موضوعی بود كه ایده آن مطرح شد، اما آقای افخمی نظرشان مثبت نبود. او اعتقاد داشت كه اگر شخصیت اصلی داستان بخواند، بینندگان او را آن طور باید و شاید باور نمی كنند.

ورزش

بدنسازی را دوست دارم و فوتبال را دنبال می كنم. از میان ورزشكاران با جواد نكونام، علی انصاریان، نیكبخت واحدی و آرش میراسماعیلی (كه البته این آخری از قهرمان های جودوی ایران است) رفاقت نزدیكی دارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر